« تازه کردند همه غيرت ايراني را / گر چه کشتند ، غيوري چو سليماني را
کربلا عرصه ي عشق است و شهادت شيرين / شور عشقي که دميد شوق غزل خواني را
شهادت معراج مومنان است که از غوغا ي مادي دنيا مي گذرند، پر مي کشند و به افلاک مي رسند. جايي که شجره طيبه ي طوبي و سدره المنتهي است ، عرش الهي و به دور از دنياي خاکي، شهدا آن چنان که پير جماران گفته است در قهقهه ي مستانه شان ودر شادي ضميرشان ، عند ربهم يرزقون اند. و چه رزق والايي و چه روزي بالايي ، چه بهتر از شهادت و شهيد.
« سرداري از سراي وطن پرکشيده است / دامان غم به وسعت ميهن رسيده است
سپهبد خوبي ها ، سردار دلها، شهادت مبارک ، مي دانم هنوز کارهايت ناتمام مانده است. مي دانم بايد تمام پليدي را از منطقه دور مي کردي .تو فرمانده ي قلبها بودي و هستي،هنوز ردپايت در جبهه ها وجود دارد . هنوز کربلاييان با نام تو به عمليات فکر مي کنند. دشت هاي داغ سوريه و عراق بارها و بارها استواري تو را ديده اند ، تو را ديده اند که مانند کوه مقاوم و خستگي ناپذير در برابر دشمنان ايستادي، جنگيدي ، تا امنيت را برايمان به ارمغان آوري.
چه قدر با بودن تو پشتمان گرم بود. مي دانستيم هستي ، راحت مي خوابيديم. آن قدر راحت که وقتي همه خواب بوديم تو پر کشيدي ، رفتي و به ملکوت نايل شدي.
مي خواهم به تمام دشمنان بگويم گرچه سردارمان رفت ، ولي نام او زنده است . و هزاران قاسم سليماني در اين سرزمين عشق و اخلاص وجود دارد. مي خواهم بگويم من هم يک حاج قاسم ديگرم ، از نسل شجاعت و ايمان ، از تبار دلاوري و احسان و خبيثان و لئيمان بدانند که تا عشق به شهادت در وجود ايرانيان است، مکتب حسين زنده است و راه شهيدان پاينده.
ما انتقام خواهيم گرفت ، انتقامي بزرگ از تبهکاران عالم ، از ويران کنندگان محبت و عشق و ايثار. ان شا ا.
« بنياد نهاده اند ويراني را / افروخته اند ، همه پريشاني را
با خون شهيد انتقامي در راه / هر چند که کشته اند ، سليماني را»
درباره این سایت